روابط عمومی شبكه افق چندی پیش اعلام كرد كه همزمان با ساخت فیلم سینمایی «ایستاده در غبار»، خبرهایی مبنی بر نگارش فیلمنامهای دیگر برای نسخه سریال هم به گوش میرسید كه در نهایت این مینیسریال در قالب شش قسمت ساخته شد.
در ادامه اینگونه اعلام شد كه مینی سریال ایستاده در غبار، 30 دقیقه طولانیتر از نسخه سینمایی آن است كه در سینماها اكران شد و حضور موفقی هم در جشنواره فیلم فجر داشت.
اولین قسمت این مجموعه تلویزیونی پنجشنبه شب (۹ تیر ماه) از شبكههای اول و افق پخش شد.
اما در پی پخش اولین قسمت این سریال، محمد حسین مهدویان -
كارگردان ایستاده در غبار - در صفحه شخصی خود نوشت:
«خیلیها میپرسند چرا در این صفحه حرفی از نسخه سریال «ایستاده در غبار» نزدم. پاسخاش خیلی ساده است. چیزی كه هنوز خودم ندیدهام را به كسی توصیه نمیكنم. نه اینكه نگذاشته باشند ببینم. نه، خودم ترجیح دادم نبینم. «ایستاده در غبار» برای من همان فیلم ۱۰۴ دقیقهای است كه در سینماها اكران شد. این سریال بر اساس یك توافق قدیمی آماده شد و من هم به دلایلی باید تن میدادم. چارهای نبود. الان هم واقعا درست نمیدانم این نسخه، نسخهی نادیده اصلا خوب از آب درآمده است یا نه. اما حتی با فرض اینكه عالی هم از آب درآمده باشد علاقهای به دیدنش ندارم. «ایستاده در غبار» از نگاه من همان فیلم سینمایی ۱۰۴ دقیقهای است كه گفتم. ای كاش فقط همان نسخه از تلویزیون پخش میشد. این فیلم نسخه دیگری ندارد.»
پس از این اظهار نظر، مسؤول روابط عمومی سازمان اوج در مقام تهیهكننده فیلم در صفحه شخصی خود به نوشته محمد حسین مهدویان واكنش نشان داد و نوشت:
«متنت را كه دیدم میخواستم تماس بگیرم كه با هم بنشینیم، چایی بخوریم و گپی بزنیم. ولی از صبح خیلیها سؤال كردهاند از من دربارهی پست اخیرت، و این چندمین بار بود كه پست گذاشتی برایمان و ما را رنجاندی و سؤالات خلق الله را به سویمان گسیل داشتی. این بار هم مثل خیلی اتفاقهای دیگر بهترین راه سكوت است.
ولی چند خطی از برادر كوچكت:
حاج احمد مرد جهاد و عمل بود. درست همانطور كه تو با ذوق و شوق بعد از ۲ سال تحقیق درباره ش گفتی و ما كیفور شدیم و از خدایمان بود كه كسی بیاید و یك كاری سینمایی بكند برای حاج احمد. بدون حرف و ادعا، این بار عمل، برای اولین بار در این سی و چند سالِ نبودن حاج احمد.
و بعد از آنهمه تحقیق، مستند و... اهل فن، درباره این شیر مرد جهاد و بعد از پژوهشهای خودت و باتجربهای كه از «آخرین روزهای زمستان» داشتی، گفتی بهترین راه برای روایت اینهمه تحقیق، یك سینمایی و یك سریال است. ما با هم نشستیم. گفتی كه سینمایی بسازیم، و بعد كه دیده شد تازه سریال را پخش كنیم. و ما با هم حرف زدیم و از همه مهمتر به هم تعهد دادیم كه یك فیلم سینمایی و یك مینی سریال درباره حاج احمد تولید كنیم. ما هم به سیاق بقیه برنامههایمان به صداوسیما "تعهد" دادیم كه یك سریال جذاب به نام ایستاده در غبار برایتان كنار گذاشتهایم و البته كه برایم عجیب بود كه در مورد تهیه سریال گفته بودی: «من هم به دلایلی باید تن در می دادم»!
حالا خدا خواست و تو بعد از ایستاده در غبار شدی «محمدحسین مهدویان»ی كه همه سینما مثل ما دوستت دارند و بعد كه در مورد سریال حرف زدیم، تو لابد تصمیمت عوض شد یا هرچه، و نیامدی پای سریال. هر چه گفتیم برادر حسین! بیا قربانت برویم، بیا دور سرت بگردیم، نیامدی كه نیامدی. بر خلاف آن تعهد!
و سالگرد ربایش حاج احمد نزدیك بود و كم كم داشت آشِ خوش رنگ و لعاب ایستاده در غبار از دهن می افتاد، خب چه انتظاری از ما داری؛ جز این كه بعد از این همه مماشات، یا علی بگوییم و سریال را برسانیم؟ سریالی كه تعهد تو بود كه حالا دلت نمیخواست باشد.
آخر مَشتی! مگر خودت نبودی كه خط اصلی تدوین سریال را دادی؟ كسی دخالتی در بخش بندی سریال و گرفتن راش های سریال داشته جز خودت؟! از روی بخشهای جدید سریال هم معلوم است كه به نیت یك مینی سریال و یك سینمایی ضبط كرده بودی.
البته هنوز هم دیر نشده رفیق جان!
ما همچنان بر عهد خود هستیم. خدای ما بعد از سیمرغ های جشنواره هم خدای «اوفوا بالعهد» است. تو دوست دیرین مایی. اگر فرصت كردی بنشینیم و سریال را ببینیم و گپ بزنیم و كیف كنیم از دیدن و شنیدن حاج احمد.»